جدول جو
جدول جو

معنی نیم بالش - جستجوی لغت در جدول جو

نیم بالش
(لِ)
بالشی کوچک. نمرقه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیر بالش
تصویر شیر بالش
صورت شیر که بر روی بالش یا متکا نقش کرده باشند، برای مثال لاف نسبت زند حسود و لیک / شیر بالش نشد چو شیر عرین (انوری - ۳۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تیره ای از حشرات که دو بال جلوی آن ها بال های عقبی را تا نیمه می پوشانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم بالش
تصویر هم بالش
همنشین، هم بستر
فرهنگ فارسی عمید
راسته ای از حشرات که دارای دگردیسی ناقص اند و قطعات دهانی آنها که مانند ناودانی شده اند به یکدیگر متصل و خرطومی را می سازند که درون آن چهار سوزن، که در اصل ماندیبولها وآرواره ها هستند، مشاهده می گردد، این راسته از حشرات به وسیلۀ سوزنهای درون خرطوم خود پوست حیوانات یا گیاهان را سوراخ کرده و مایع غذایی را که از آنجا خارج می شود می مکند، حالت لاروی آنها فقط به واسطۀ نداشتن بال با حیوانات بالغ تفاوت دارد، بالها متدرجاً ظاهر می شود و پس از آخرین پوست اندازی کامل می شود، بالهای جلوی در قاعده سخت شده و به اسم نیم قاب نامیده می شود و برای پرواز به کار نمی رود بلکه فقط بالهای عقبی را به زیر خود حفظ می کند، برخی از افراد این راسته نیم قاب را نیز ندارند و هر چهار بال شبیه یکدیگرند، مهمترین حشرات این راسته عبارتند از سن و سیرسیرک و شته و قرمزدانه، برخی از حشرات این راسته انگلی می شوند و به مناسبت زندگی انگلی بالهای خود را نیز از دست می دهند مانند شپش و شپشک، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
چیزی که تمام وا نباشد چون مژۀ چشم و غنچه، (آنندراج)، نیم لا، (یادداشت مؤلف)، نیم گشاده، چشم نیم خفته، (ناظم الاطباء)، آنچه که نه کاملاً باز و نه کاملاً بسته بود، (فرهنگ فارسی معین) :
مخمور سر به گوشۀ بالین نهاده لیک
می می تراود از مژۀ نیم باز او،
طالب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ رِ)
نیم برشت. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
زنی که به نصف عمر رسیده، (فرهنگ فارسی معین) زن میانه عمر، (آنندراج)، زن نصف عمر، (ناظم الاطباء)، رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 402 شود
لغت نامه دهخدا
مرد نصف عمر، (ناظم الاطباء)، مردی که به نصف عمر رسیده، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 402 شود،
نیمی از سال تحصیلی
لغت نامه دهخدا
دکان خرد و کوچک، دکان کم عرض، دکانی کوچک که به پهنا و درازای نصف دکانی باشد، نصف دکان که جداگانه به اجاره دهند، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
در تداول جنوب ایران، نیم کاره. نیمه تمام. ناقص. ناتمام. در غیاث اللغات ’نیم کله’ آمده است
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
قالب صابون که نیم یا بیشتر آن به کار رفته و به مصرف رسیده باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نیم دفعه، کنایه از لحظه ای کوتاه:
هر که به کوی تو نیم بار فروشد
جان به یکی دم هزار بار برآورد،
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیم بال
تصویر نیم بال
یا نیم بالان، جمع نیم بال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم برش
تصویر نیم برش
نیم برشته. یا تخم مرغ (خایهء) نیم برش نیمرو
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که نه کاملا باز و نه کاملا بسته باشد، یا چشم نیمباز. چشم نیم خفته و نیم گشاد
فرهنگ لغت هوشیار
مردی که بنصف عمر رسیده، نصف سال (6 ماه) سمستر. توضیح این اصطلاح در دانشگاهها در مورد نصف سال تحصیلی بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم زال
تصویر نیم زال
زنی که بنصف عمر رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که از خجالت و شرمساری و یا حماقت و یا جهتی دیگر نمی تواند تکلم کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیم ماله
تصویر نیم ماله
صابونی که با آن کار کنند تا حدی که حجم آن قریب بنصف برسد
فرهنگ لغت هوشیار
راسته ای از حشرات که دارای دگر دیسی ناقصند و قطعات دهانی آنها که مانند ناودانی شده اند بیکدیگر متصل و خرطومی را میسازند که درون آن 4 سوزن که در اصل ماندیبولها و آرواره ها هستند مشاهده میگردد این راسته از حشرات بوسیله سوزنهای درون خرطوم خود پوست حیوانات یا گیاهان را سوراخ کرده و مایع غذایی که از آنجا خارج میشود میمکند حالت لاروی آنها فقط بواسطه نداشتن بال با حیوان بالغ تفاوت دارد. بالها متدرجا ظاهر میشود و پس از آخرین پوست اندازی کامل میشود بالهای جلوی در قاعده سخت شده و باسم نیم قاب نامیده میشوند و برای پرواز بکار نیمروند بلکه فقط بالهای عقبی را بزیر خود حفظ میکنند. برخی از افرد این راسته نیم قاب را نیز ندارند و هر 4 بال شبیه یکدیگرند مهمترین حشرات این راسته عبارتند از: سن سیر سیرک شته قرمز دانه. توضیح برخی از حشرات این راسته انگلی میشوند و بمناسبت زندگی انگلی بالهای خود را نیز از دست میدهند مانند شپش و شپشک حیوانات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناز بالش
تصویر ناز بالش
بالش که در زیر سر نهند ناز بالین
فرهنگ لغت هوشیار
کار نیمه تمام
فرهنگ گویش مازندرانی